پویش ها

پویش ها

همراهان عزیز؛ ســلام! سایت "پــویــش هــا" جـهـت مــعــرفــی کـتــاب هــای جــناب آقــای "اسماعیـل افشـار" تحت عنوان "پویش علمی در قرآن حکــــیم" راه اندازی شـده اسـت تا به مـخاطـبـیـن ارجمــند، عـینکـی تازه و رویکـردی مـــتفاوت تر از آن چــه کــه تـاکـنــون از کــتـاب آسـمانـی و راهـنـمـای انـسـان هـا داشتـه اند عرضه شود.
علاقه مندان عزیز در "پویـش ها" می توانند به بخش هایی از مطالب کتاب های منتشر شده توسـط مـحـقـق دسترسی داشته و از آخـریـن دست یافته های ایشان آگاه شوند.

آخرین نظرات

تحلیل و روانشناسی دروغ

اسماعیل افشار | يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۴۹ ب.ظ


Standard

تعریف دروغ:

در لغت به معنای سخن نادرست،‌خلاف حقیقت و واقعیت، قول ناحقّ است و به معنای نقل گفتاری از کسی است که آن را نگفته است.

اصل آن در گفتار است؛ گذشته باشد یا آینده، وعده باشد یا غیر آن، ضد صدق است و خبر از خلاف واقع، چه به صورت عمد یا سهو، می‌باشد.

دروغ در اصطلاح، همان اظهار امر خلاف واقع و سخن بر خلاف حقیقت را دروغ گویند که یکی از بزرگترین و بدترین صفات انسان، دروغ گفتن است.

انواع دروغ:

چهار نوع دروغ وجود دارد: ۱) مصلحتی ۲) منفعتی ۳) شرورانه ۴) فریبنده

دروغ مصلحتی؛ بخشی از بافت اجتماعی ماست و باعث می‌شود که با حقیقت سرد،‌ سخت و دردناک، به احساسات دیگران صدمه نزنیم یا توهین نکنیم.

دروغ مصلحتی؛ دروغی است که برای کمک به دیگران گفته می‌شود. کمک‌رسانی که یک کودک را از باقی‌مانده‌های اتومبیل آتش‌ گرفته، بیرون می‌کشد و به دروغ به او می‌گوید که حال پدر و مادرش خوب است، می‌خواهد این کودک را از آسیب‌های روحی بیشتر حفظ کند. پزشکانی که در مورد زمان مرگ بیماران به آنها دروغ می‌گویند. یا آنهایی که داروی مجازی و الکلی تجویز می‌کنند نیز در واقع دروغ می‌گویند.

تحقیقات نشان می‌دهد که ۳۰ تا ۴۰ درصد از بیماران با داروهای مجازی و الکلی، آرامش می‌یابند.

دروغ فریبنده؛ دروغ خطرناکی است زیرا دروغگو قصد دارد که به نفع خود به طرف مقابل صدمه بزند، مثلاً، یکی از دوستان جری در مورد مردمی که توجه زیادی به جری داشت به او هشدار داد. جری زن بیوه‌ای بود که زیاد با مردم نمی‌جوشید. او در محل بازی پسرش با مردی آشنا شد که دوست داشتنی، احساساتی و باهوش به نظر می‌رسید و از همه مهمتر به او علاقه داشت. ولی مارگی در مورد این مرد به جری هشدار داد که این مرد زن‌بارهِ‌ای معروف و متخصص شکستن قلب زنان است. جری که می‌ترسید فرزندش از نظر عاطفی به این مرد وابسته شود، از آن به بعد از او دوری کرد. یک ماه بعد همین مرد را همراه مارگی در یک مرکز خرید دید.

دو روش برای گفتن دروغ فریبنده وجود دارد: پنهان‌کاری و غلط‌اندازی.

در روش پنهان‌کاری‌،‌ شخص دروغی نمی‌گوید بلکه از گفتن اطلاعات، سرباز می‌زند. مثلاً جری بعدها از دوست دیگرش شنید که این مرد در گذشته زنی را گول زد و آن زن، تمام اموال خود را در اختیار او قرار داد. این مرد فرار کرد و زن را بدبخت و مُفلس رها کرد. حال اگر جری به مارگی اطلاع دهد، مارگی باور نمی‌کند. ولی اگر جری تصمیم می‌گرفت که با مارگی نگوید‌،‌ او نیز دروغ گفته بود.

در روش غلط‌اندازی، اطلاعات نادرست به عنوان اطلاعات درست ارائه می‌شود. مارگی اطلاعات غلطی در مورد طبیعت مردان به جری داد تا بتواند این مرد را تصاحب کند، این نوع دروغگویی، عمدی است نه سهوی.

دروغ‌های شرورانه برای انتقام و یا منافع شخصی گفته می‌شود. افراد مشهوری مانند هنرپیشه‌ها،‌ افراد ثروتمند و سیاستمداران، هدف این دروغ‌ها هستند. روزنامه‌نگارانی که خبرهایی در مورد این افراد به مجلات آشغال ارائه می‌دهند می‌توانند از این راه سود ببرند.

دروغ‌های شرورانه یا شایعه پراکنی، اغلب به عنوان اسلحه‌ای در شرایط رقابتی به کار می‌روند. دروغگوهای این دسته سعی دارند که شخصیّت و شهرت طرف مقابل را خراب کنند و معمولاً این اثر مخرب باقی می‌ماند.

مثلاً یک شرکت می‌تواند شایعه کند که رقیب اصلی‌اش، مشکلات مالی دارد. همچنین احزاب سیاسی نیز سعی کنند تا رقبا را خراب کنند. هر یک از دو مردی که بر سر تصاحب یک زن رقابت می‌کنند می‌توانند در مورد دیگری شایعه کنند که او بیماری مقاربتی یا انحراف جنسی دارد. اساس این‌گونه دروغ‌ها این است که اگر مقدار زیادی گل پرتاب کنید بالاخره مقدار کمی از آن می‌چسبد!

زیان‌های روانی دروغ:

۱) ناراحتی درونی:

روان نیز از شر دروغ در امان نیست. روان دروغگو از زبانش زیان‌ها می‌بیند، که از جمله آنها ناراحتی درونی است. توضیح این مطلب به مقدمه کوچکی نیاز دارد.

راستی حقیقتی است که وجود دارد و راست‌گو، آن را دریافته و خبر می‌دهد. صورت ذهنی آن به طور طبیعی در مغز راست‌گو، موجود می‌باشد و نیازی به محافظت ندارد، ولی برای دروغ حقیقتی نیست که عکس از آن به طور طبیعی در مغز افتاده باشد.

دروغ چیزی است که ساخته و پرداخته خود دروغگوست و قطع نظر از این هیچ‌گونه وجودی به طور طبیعی، نه در خارج و نه در مغز برای واقع دروغ نیست، چون واقع ندارد. دروغگو بایستی نیرو به کار ببرد و بر مغز خود فشار بیاورد که مصنوع خیالی خود را که همان تصور معنای دروغ باشد،‌ فراموش نکند تا مبادا وقت دیگر آن را طور دیگر ذکر کند و دروغش آشکار گردد.

از این‌نظر، دروغ‌گویی که می‌خواهد دروغش کشف نشود پیوسته در ناراحتی است،‌ مبادا سخن کنونی‌اش با سخن گذشته‌اش تناقض داشته باشد. دروغگو همیشه این بار سنگین را بایستی بر مغز داشته باشد، به ویژه کسانی که در هنگام بازپرسی دروغ می‌گویند از این ناراحتی درونی در آزارند که مبادا در بازپرسی آینده،‌ سخنشان با گذشته متناقض باشد.

ولی راست‌گو، هیچ‌گونه ناراحتی ندارد و از ناحیه سخنش در آسایش می‌باشد، چون در هنگام تکرار،‌ همان را خواهد گفت و تناقضی به وجود نخواهد آمد، زیرا صورت آن حقیقت در مغزش به طور طبیعی افتاده و در هر بار از آن خبر می‌دهد. ناراحتی روحی یکی از زیان‌های روانی است که ممکن است زیان‌های دیگری برای روان در پی داشته باشد.

۲) فراموشی:

فراموشی نیز یکی از بیماری‌های روانی است که دروغگو بدان گرفتار می‌شود.

امام ششم می‌فرماید: «إن مما اعان ا… به علی الکذابین، النسیان»

از چیزهایی که خدا به زبان دروغ‌گویان کمک کرده، فراموشی است]

در مثل است که دروغگو کم‌حافظه می‌شود، دروغی که گفته به یادش نمی‌ماند و فراموش می‌شود و هنگامی که بار دگر خواست از آن سخن بگوید، جور دگر خواهد گفت، در نتیجه دروغش کشف می‌شود.

شاید یکی از علل فراموشی دروغگو همان است که دروغ وجود واقعی در خارج و در مغز ندارد.

واقعیت دروغ، همان جعل می‌باشد. اموری که در ذهن، وجودشان تابع جعل و اراده است،‌ مادامی که مورد اراده هستند وجود جعلی آنها محفوظ است،‌ همان اندازه که غفلتی پیدا شد، وجود جعلی معلوم می‌شود و در مغز هم بقا ندارد و یادآوری آن دشوار است و احتیاج به جعل دومی دارد. بنابراین دروغ نمی‌تواند برای خود، در حافظه جایی باز کند که محو نشود.

دانشوران روان‌شناس می‌گویند: «کثرت محفوظات موجب فراموشی است. محفوظ جدیدی که می‌آید، محفوظ قدیم را از صفحه مغز پاک می‌کند».

کثرت دروغ و پشت سر هم دروغ گفتن هم فراموشی می‌آورد، زیرا دروغ‌های جدید، آثار دروغ‌های قدیم را از مغز محو می‌کند.

چیز دیگری که موجب فراموشی دروغ می‌شود،‌ آن است که مطلبی در حافظه می‌ماند که مورد اهتمام شخص باشد. کسی که کارش دروغ‌گویی گردید، چندان به دروغ خود اهتمام نمی‌دهد. دروغ برای دروغ‌گو امری است عادی، هر موقع که بخواهد، باز هم دروغ می‌گوید و دروغ‌های او در حدّ معینی متوقف نمی‌شود و دروغ برای دروغ‌گوی، حرف‌های نامتناهی عددی است، در نتیجه کمتر در خاطرش می‌ماند و فراموش می‌شود.

۳) نومیدی:

وقتی که دروغی از دروغگو، کشف گردید،‌ ضربتی بر مغز او فرود می‌آید،‌ زیرا منظوری که از دروغ گفتن داشته،‌ بر ضد آن نتیجه گرفته است. در این مواقع برای دروغ‌گوی، یکی از این دو حال نصیبش می‌گردد.

الف) روحیه‌اش متزلزل شده و اتخاذ تصمیم برای او دشوار می‌شود و از موفقیت خود نومید می‌گردد،‌ زیرا تنها راهی که می‌پنداشته به مقصدش می‌رساند،‌ دروغ بوده، آن هم که بسته شده است. او اگر شایستگی داشت که از راه دیگر به مقصدش برسد به وسیله دروغ متشبت نمی‌گردید و نیازی به دروغ گفتن نداشت،‌ او خواسته بود بدین وسیله جبران نالیاقتی خود را کرده باشد و از این راه به امیدی رسیده باشد،؛ راه شایستگی که بر او مسدود بود، راه دروغ هم که سد گردید به چه وسیله‌ای به منظور خود برسد؟

ب) نومیدی بر او مسلط خواهد شد و کسی که نومیدی بر او حکومت کند، سرانجامش معلوم نیست.

۴) پرده‌دری و بی‌شرمی:

حال دیگری که ممکن است بر اثر کشف دروغ، نصیب دروغ‌گو شود، پرده‌دری و بی‌شرمی است. اگر کشف دروغ، روحیه دروغگو را متزلزل نکند و او همچنان به دروغ‌گویی ادامه دهد، کشف‌های پی‌درپی، شرم را از او می‌برد و وی را دروغگوی حرفه‌ای می‌سازد و دیگر، از آن که عیبش آشکارا شود،‌ ابایی ندارد. با خود می‌گوید؛ (هر چه باداباد، آب که از سر گذشت، چه یک‌ نی و چه صد نی، من که گناهم برملا گردید و دروغ برای پنهان ساختن آن سودی نداد، بلکه رسوایم ساخت، هر چه می‌شود بشود، دیگر چرا خود را محدود کنم و از گناه بپرهیزم، مردم که همه مرا شناخته‌اند، پنهان ساختن چه سودی دارد و دیگر نه از ارتکاب گناه ابایی دارد و نه از فاش شدن آن.

چنین کسی خطرناک‌ترین روز را در جلو خواهد داشت و دنیای تیره و تاری در انتظارش خواهد بود و در آتش دنیا و آخرت خواهد سوخت،‌ چه خوش فرمود پیشوای بزرگ ما: «ایاکم والکذب، فان الکذب یهدی الی الفجور والفجور یهدی إلی النار» [از دروغ بپرهیزید؛ سرانجام دروغ پرده‌دری است و سرانجام پرده‌دری آتش دوزخ است ].

همان‌طور که میکروب پیوره در دهان پیدا شد، بیشتر اعضای داخلی در خطر می‌افتند. گند دروغ که بر زبان راه یافت، تمام پیکر را در خطر گند گناه و تعفن قرار می‌دهد.

۵) دروغ، دروغ می‌زاید:

در میان گناهان، گناهی را سراغ ندارم که وجودش مستلزم تکرار آن گردد. هر دروغی، دروغ‌هایی در پی دارد. دروغگو مجبور است برای حفظ دروغ خود، باز هم دروغ بگوید یا بایستی همان دروغ نخستین را دوباره بگوید، بلکه در دفعات بعد، تاکیدش را بیشتر قرار دهد یا بایستی دروغ دیگری بسازد که جلوگیری از کشف دروغ نخستینش کند. در هر دو صورت،‌ بر اثر یک دروغ، دروغ‌هایی می‌گوید و این ماری که خوش‌خط و خالش پنداشته، مارهایی دیگر زاییده است که همگی او را می‌گزند و نیش می‌زنند. گاه می‌شود که برای حفظ دروغ او، دوستانش، خویشانش، کارمندانش به دروغگویی می‌افتند.

۶) سوءظن:

زیان روانی دیگری که ممکن است بر اثر دروغ،‌ نصیب دروغگو بشود، سوءظن به مردم است. این بیماری روانی بر اثر دو چیز در دروغگو، مسکن می‌گزیند:

یکی آن که چون خودش برخلاف حقیقت سخن می‌گوید، درباره دیگران هم، همین نظر را پیدا می‌کند. «کافر همه را به کیش خود پندارد»، دگران را مانند خود دیدن تا حدی طبیعی بشر است، هرچند این فکر غلط است ولی تا حدی طبیعی است. کسی که به راست‌گویی عادت کرده باشد، در نخستین بار با هر کس روبرو شود، سخن او را راست می‌پندارد.

دومین چیزی که ممکن است موجب سوءظن دروغ‌گو به دیگران گردد، عکس‌العمل است.

او وقتی می‌بیند دگران نسبت به او خوش‌بین نیستند و سلب اعتماد کرده‌اند. در او هم چنین حالتی پیدا می‌شود تا به آنان بدبین شود و از آنها سلب اعتماد کند. تعصب و خودخواهی نیز موجب می‌شود که در برابر این دشنام روانی مردم، او هم به آنها نیز همان دشنام روانی را بدهد و به آنها با دیده سوءظن بنگرد.

علل گرایش به دروغگویی:

قبل از پرداختن به اصل موضوع، بررسی این مسئله ضروری به نظر می‌آید که آیا دروغگویی یک امر ذاتی و فطری است؟ یا اینکه اکتسابی می‌باشد. یعنی وقتی کودک از مادر متولد می‌شود این صفت دروغ را به همراه خود دارد، جزء سرشت و فطرت اوست یا اینکه نه انسان ذاتاً صادق و راستگو، طالب و خیر و نیکی و فضایل اخلاقی است. اما گرایش او به رذائل اخلاقی مانند دروغگویی اکتسابی است و بستگی به عوامل بیرونی دارد.

در جواب سوال مذکور اول دیدگاه استاد شهید مطهری راکه، راجع به گرایش‌های فطری انسان گفته است: «اموری هستند که انسان به آنها گرایش دارد نه به دلیل این که منفعت است بلکه به دلیل این که فضیلت است «فضیلت» مانند گرایش انسان از آن جهت که راستی است در مقابل تنفر از دروغ.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«در آغاز انسان صدیق به دنیا می‌آید و عملی برخلاف عقیده خود نمی‌کند، ولی بعدا در بعضی از اشخاص این پدیده بوجود می‌آید که عملشان برخلاف عقیده‌ی‌شان باشد، دروغ بگویند».

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «کودک خردسال دروغ نمی‌گوید و عملش مطابق عقیده‌اش می‌باشد. اگر از کسی خوشش بیاید خود را در آغوش او می‌اندازد و اگر از کسی بدش بیاید از او روی برمی‌گرداند، هر چه بخواهد به سوی او دست دراز می‌کند و اگر نخواهد محال است چیزی را به او بدهند».

آنچه از کلام زیبای امام صادق علیه‌السلام و آراء دانشمندان اخلاق و تربیت بدست می‌آید این است که دروغگویی یک امر اکتسابی و عرضی است که برخی از انسان‌ها آن را یاد می‌گیرند.

بنابراین عوامل دروغگویی زیاد است که در این نوشتار به برخی از آنها پرداخته می‌شود.

۱) ترس:

یکی از نیازهای اساسی انسان،‌ امنیت و آرامش است.

مازلو؛ نیاز به امنیت را در سلسله مراتب نیازهای پنج‌گانه فطری انسان بیان می‌کند که رفتار آدمی را برانگیخته و هدایت می‌کنند، ناکامی در ارضای آن موجب بحران می‌شود.

مازلو نیازهای پایین‌تر را کمبود و یا نیازهای کمبود نامیده و ناکامی در ارضاء نیاز پایین‌تر موجب تولید بحران می‌شود، ولی ناکامی در ارضای نیاز بالاتر «خودشکوفایی» تولید بحران نمی‌کند.

مازلو باور داشت که نیاز به ایمنی و امنیت در کودکان از بزرگسالان، از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا بچه ها آشکارا و فوراً به ترس‌ها و تهدیدها واکنش نشان می‌دهند.

بنابراین زمانی که احساس امنیت به مخاطره قرار می‌گیرد زمینه برای فرو افتادن کودکان در خطرها و آسیب‌های جدی فراهم می‌گردد؛ چون احساس ناامنی، مسیر زندگی انسان را تغییر می‌دهد و او را وادار می‌کند تا به دنبال امنیت بگردد و برای بدست آوردن آن خود را، به جعل و تقلب مجبور می‌کند تا بتواند با توسل به تصویر دروغین و بدلی نیاز خود را ارضاء نماید. مثلا کودک که در منزل چیزی شکسته، اگر از او سؤال شود کی آن را شکسته؟ کودک اگر بداند که اعتراف موجب مجازات سخت پدر و مادر می‌شود، او برای حفظ صیانت خود از مجازات، به دروغ پناه می‌برد. کودکان برای رهایی از جنگ و ستیز با اطرافیان دروغ می‌گویند. گاهی در کارنامه خود دست می‌برند که خود را از خشم و خشونت ناشی از نمره پایین، نجات داده باشد لذا به دروغ متوسل می‌شوند.

بنابراین یکی از اموری که باید در محیط خانواده و جامعه، مخصوصاً در فرآیند تربیت به آن توجه شود و از نیازهای اساسی انسان‌ها، مخصوصاً کودکان می‌باشد ایجاد فضای امن برای آنها است. به گونه‌ای که فرزندان در ابراز آنچه که در درون و ذهن دارند، آزادانه و بدون ترس و نگرانی بیان نماید؛ زیرا کسی که احساس امنیت دارد می‌تواند حرف‌ها و باورهای خود را به راحتی،‌ بدون ترس و وحشت مطرح و کار خویش را با اطمینان به سرانجام برسانند. علاوه بر این شخص که احساس آرامش دارد به راحتی می‌تواند اعتقادات و اندیشه خود را ابراز کند. اما برعکس فردی که احساس امنیت نمی‌کند دچار اضطراب و ترسی روحی و روانی است؛ چون می‌ترسد، نیاز به پنهان‌کاری و فریب دارد و برای فرار از مجازات متوسل به دروغ می‌شود.

در نتیجه اکثر دروغ‌ و دروغگویی‌ها ناشی از ترس و مجازات است، ریشه بسیاری از دروغگویی‌ها ترس است،‌ ترس از مجازات و ترس از آبروریزی و رسوایی و ترسِ از دست دادن مقام و ریاست، این ترس‌ها در انسان انباشته می‌شود، لذا برای حفظ مقام و منزلت خویش به دروغ متوسل می‌شوند.

سیاست‌مدار بی‌کفایت و نالایق، برای حفظ مقام و موقعیت خود به مردم دروغ می‌گوید. در خانواده مرد خائن به زنش و زن خائن به مردش دروغ می‌گویند.

۲) حسادت:

یکی دیگر از عوامل دروغگویی حسادت است. علمای اخلاق حسادت را یکی از بدترین مرض‌های روحی ـ روانی و خبیث‌ترین رذیله اخلاقی می‌دانند و در تعریف آن گفته‌اند: «حسادت عبارت است از تمنای زوال نعمت از برادر مسلمان که صلاح او در آن نعمت باشد». انسان حسود وقتی خود را با دیگران مقایسه می‌کند کمالات و شایستگی‌های بیشتری در آنان می‌بیند، در هر مورد که کمال را در دیگران مشاهده کرده است حسادت می‌ورزد و تلاش می‌کند از آن کمالات بکاهد تا از این طریق فضل و شایستگی خود را به دیگران نشان بدهند. حسادت، تأثیر بسیار منفی و مخربی نسبت به گناهان دیگر دارد؛ چون حسود برای رسیدن به مقصود خود (زایل کردن فضل و نعمت از دیگران) به انواع گناهانی مانند ظلم،‌ غیبت، تهمت، دروغ و … متوسل می‌شوند. انسان حسود تمام نیروی خود را به کار می‌گیرند تا صاحب نعمت را «محسود» به زمین بزند، لذا از هر وسیله نامشروعی برای وصول به این مقصد کمک می‌گیرند.

البته شخص حسود در دنیا همیشه دچار درد و اندوه است. و ریشه بسیاری از تهمت‌ها و دروغ‌ها حسادت است. در جامعه بین افراد کم‌فکر و تنگ‌نظر، حسادت فراوان خودنمایی می‌کند، مخصوصاً وقتی تنگ‌نظری و فرومایگی با هم توأم گردد صفت زشت حسادت به اوج خود می‌رسد.

اشخاص فرومایه و کوته‌فکر اخبار جعلی و بی‌پایه «دروغ» علیه افراد شایسته و لایق ساخته و پرداخته و به خورد مردم می‌دهند.

۳) حقارت:

یکی دیگر از عوامل دروغگویی احساس حقارت است. در واقع یک نوع حالت روانی در شخص دروغگو وجود دارد که موجب دروغگویی می‌شود. این حالت روانی همان احساس حقارت و خواری می‌باشد که افراد را به دروغگویی وادار می‌کند؛ زیرا از نظر روان‌شناسی یکی از نیازهای اساسی انسان، ارزش‌گذاری نسبت به خود می‌باشد. به دیگر سخن یکی از نیازهای انسان (احترام به خود و عزت نفس) است که روان‌شناسان بر آن تأکید دارند.

مازلو، وقتی سلسله مراتب نیازهای اساسی انسان را بررسی و آنگاه طبقه‌بندی می‌کند، نیاز به احترام و عزت نفس را از نیازهای اساسی و عالی انسان می‌داند و درباره کارکرد آن می‌گوید: «هنگام بروز و ظهور این نوع نیاز، فرد احساس می‌کند باید کفایت و لیاقت خود را ثابت کند. به عنوان مثال کودک می‌کوشد تا توان و لیاقت خود را در امور مختلف نشان داده و ثابت کند از دیگران کمتر نیست. از دیدگاه مازلو ارضا نشدن این احساس فرد را از لذت اطمینان یافتن از توانمندی و کفایت خود محروم می‌سازد.

انسانی که دارای حرمت و عزت نفس نیست، به دلیل احساس ضعف و حقارت در وجود خود به دروغ پناه می‌برد تا آن کمبود و حقارت خویش را از این طریق جبران کرده باشد. دروغ گفتن نشانه کمبود حس حرمت نفس است. بنابراین شخصی که از عزت نفس پایین‌تری برخوردار است خیلی دشوار نخواهد بود که مرتکب عمل غیراخلاقی «دروغ» شوند. زیرا به صورت تجربه و آمایش که توسط ارولنسون روی دانشجویان انجام پذیرفته، به این نتیجه منتهی گردیده است.

دانشجویانی که قبلاً عزت نفس پایین‌تری را دریافت کرده بودند از دانشجویانی که قبلا عزت نفس بالاتری را دریافت کرده بودند بیشتر مرتکب تقلب در امتحان شده بودند. اما کسانی که دارای عزت نفس هستند و برای خود ارزش و احترام قائل‌اند دیگر دلیلی برای دروغگویی نمی‌بینند،‌ لذا دیدگاه و باور خود را آزادانه بیان و از فریب دادن دیگران،‌ خود را بی‌نیاز می‌دانند.

تعلیم و تربیت اسلامی نیز دقیقاً در راستای توجه دادن انسان به حرمت و کرامت نفسانی انسان سعی می‌کند تا فضایل اخلاقی و انسانی را در وی زنده و بالنده کند.

از دیدگاه اسلام کسی که خود را حقیر نمی‌داند بیشتر انتظار می‌رود که فضایل اخلاقی در وی رشد کرده و از رذایل اخلاقی دوری نماید.

امام علی علیه‌السلام در جمله کوتاه امّا با معنای بسیار عالی و بلند، انسان را به این امر رهنمون فرموده است:

«من کرمت نفسه هانت علیه شهواته» در جای دیگر می‌فرماید: [ هر کس که ارزش خود را بشناسد، مظاهر دنیا «ثروت، مقام و موقعیت و …» در نظرش حقیر و کوچک جلوه می‌کند.]بنابراین چنین شخصی اهل تکبر و ظلم به دیگران نیست، زیرا تکبر و نفاق از ذلت و خواری نفس سرچشمه می‌گیرد.

امام صادق علیه‌السلام فرموده است: «ما من رجل تکبر او تجبر إلا الذله وحبها فی نفسه».

[هیچ کس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند، مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد]. در مورد دروغگویی نیز این مسأله صادق است، زیرا اغلب دروغگوها و فریب‌کاری‌ها،‌ از حقارت نفس نشأت می‌گیرد.

رسول گرامی اسلام (ص) می‌فرماید:

[شخص دروغگو،‌ دروغ نمی‌گوید مگر این که خودش را حقیر کرده باشد].

بنابراین احساس حقارت و نداشتن عزت نفس، موجب می‌شود افراد دروغ بگویند. ممکن است میزان دروغگویی افراد به میزان احساس حقارت و خودکم‌بینی بستگی داشته باشد.

به بیان دیگر به هر میزان که فرد کمبود عزت نفس را احساس کند به همان میزان دروغ بگوید. مثلاً کسی که در مسائل سیاسی و اقتصادی شکست خورده و در این زمینه احساس حقارت کرده باشد و مردم او را موجود حقیر بدانند،‌ بیشترین دروغ را خواهد گفت.

یا خانواده‌ای که به هر دلیلی مقبولیت‌شان را در بین خانواده‌های دیگر از دست داده باشد،‌ چون احساس حقارت می‌کند برای جبران آبروی از دست رفته‌شان با تظاهر به تقوی و نجابت، بیشترین دروغ را مرتکب می‌شوند.

۴) تلقین به دروغ:

یکی دیگر از عوامل گرایش به دروغ گفتن، تلقین به دروغ است، به ویژه در بین کودکان این موضوع بیشتر صورت می‌گیرد. در واقع کودکان دروغ گفتن را از طریق تلقین یاد می‌گیرند؛ یعنی پدر و مادر دروغ گفتن را به آنان تلقین می‌کنند. کودک پاک و معصوم را به دروغگویی وا می‌دارند. به طور مثال کودک که سالم بوده هیچ‌گونه مریضی و کسالت نداشته، چون تکالیف مدرسه‌اش را به انجام نرسانده والدین می‌گویند: به معلمت بگو مریض بودم و یا این که پدر با وجود اینکه در منزل است اما کسی با او کار دارد به کودک می‌گوید؛ به فلانی بگو پدرم در خانه نیست. از این قبیل دروغ‌ها به صورت فراوان وجود دارد که در برخی خانواده‌ها بارها تکرار می‌شود. یا اینکه والدین در حضور کودک به هم‌دیگر از عبارات دروغین استفاده می‌کنند و از حقه‌بازی‌ها و نیرنگ‌ها که انجام داده‌اند در حضور کودک صحبت می‌کنند همین موارد کودک و اعضای خانواده را به سمت دروغ سوق می‌دهد. و به نوعی دروغگویی به صورت غیرمستقیم به اعضای خانواده آموزش داده شده و تلقین می‌شود.

اگر پدران و مادران در پی این هستند که فرزندان خوب و راستگو داشته باشند بایستی صداقت و راستی را ارزش؛ فریب و دروغگویی را ضد ارزش بدانند و در این زمینه با احساس مسئولیت وعده دروغ به کودک ندهند، زیرا دروغ هرچند کوچک و به صورت شوخی هم باشد بذر نفاق و دروغگویی را در دل کودک افشانده و بارور می‌کند و سرانجام کودک مسیر دروغگویی را خواهد پیمود.

پیاژه، در این‌باره می‌گوید: «وقتی کودک خردسال اسباب و اثاثیه شکستنی در دسترسش باشد،‌ آنها را بهم زده، می‌شکند. در این‌گونه موارد مادر چاره‌ای جز دور کردن شکستنی‌ها ندارد. دروغ هم مانند اسباب شکستنی است. اگر اسباب و ابزار دروغ را از دسترس کودک برداشته شود دیگر نیاز به دروغ گفتن پیدا نمی‌کند. اگر بگویم این پدر و مادرند که دروغ را به کودک یاد می‌دهند دور از واقعیت نخواهد بود».

پس با توجه به آنچه که بیان شد پدران و مادران که به کودکان خود دروغ می‌گویند، با این کار بنیان اخلاقی کودک خود را از بین می‌برند، چون کودک عمل غیرصادقانه والدین را مشاهده و از آن سرمشق می‌گیرد. به عبارت دیگر،‌ صادق نبودن والدین با کودک و دادن وعده‌های دروغین به او، الگوی عینی و عملی برای کودک است.

۵) الگوگیری:

یکی از مواردی که در یادگیری افراد مؤثر است، مشاهده، تقلید یا الگوبرداری است. به سخن دیگر،‌ بخش زیادی از یادگیری انسان از طریق مشاهده صورت می‌گیرد. انسان با مشاهده افراد دیگر و الگوپذیری از رفتار دیگران می‌آموزد. یکی از این موارد یادگیری زبان است که با الگوگیری از دیگران می‌آموزیم. ما که با والدین به عنوان الگو شروع می‌کنیم، زبان را می‌آموزیم و در راستای سنت‌ها و رفتارهای قابل قبول فرهنگ‌مان، اجتماعی می‌شویم.

لذا الگوی بد در محیط کودک، موجب می‌شود که کودک از آن تقلید نماید. اگر پدر و مادر و یا اطرافیان کودک، دروغگو باشند، کودک هم دروغگویی را از این افراد یاد خواهد گرفت.

یک الگوی بد، یک الگوی انحرافی است که بستر دو نوع شرّ را فراهم می‌نماید. یک تقلید از آن، دوم عذر آوردن به موجب آن؛ چون انسان‌ها دوست دارند همه دوست دارند برای رفتار اخلاقی خود الگو داشته باشند. به ویژه در دوران کودکی که هنوز قوّه تفکر و استدلال آن شکل نگرفته، از شیوه مشاهده بیشترین استفاده را می‌برند. اطفال از طریق مشاهده، نکات زیادی را از دنیای اطراف خود یاد می‌گیرند و هر روز کودکی، پر از الگوهای مختلف است که والدین از خود تبارز می‌دهند. اگرچه الگودهی و الگوپذیری در مورد رفتار خوب و بد به محیط خانواده محدود نمی‌شود روابط با دیگران، دوستان، همسالان و معلمان و رسانه جمعی مانند تلویزیون و … در انتقال پیام و الگوی‌دهی به کودکان مؤثر است. اما از آنجائی‌که کودک بیشترین زمان‌ها را با والدینش سپری می‌کند، لذا بیشترین و مؤثرترین الگو در شکل‌دهی رفتار کودکان به حساب می‌آیند. بدین جهت که در آموزه‌های اسلامی آمده است «کودکان خود را دوست بدارید و به آنها ترحم کنید، هرگاه وعده دادید به وعده‌ی خود وفا کنید».

پس بایستی گرایش به صداقت و راستی در کودکان تقویت شود، زیرا سرمشق‌گیری از والدین در حوزه یادگیری، نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. سرمشق‌گیری اساس یادگیری مشاهده‌ای است.

کودکان بسیاری از الگوهای رفتار را از طریق فرایند تقلید و همانندسازی،‌ کسب می‌کنند، اغلب این فرآیند بدون آموزش عمدی والدین یا تلاش عمدی آنان برای یادگیری کودکان انجام می‌پذیرد.

در حقیقت کودکان از رفتار تقلید می‌کنند اگرچه والدین چندان تمایل به آموختن آنها برای کودکان ندارند، مانند پدری که سیگار می‌کشد و فرزندش را از آن کار بازمی‌دارد،‌ ولی کودک منع پدر را به هیچ می‌انگارد و نسبت به سیگار کشیدن دید منفی پیدا نمی‌کند! حتی ممکن است، دید مثبت به سیگار پیدا نموده، در جوانی بکشد. البته این پدیده اختصاص به کودکان نداشته بلکه در برخی بزرگسالان نیز صدق می‌کند.

۶) تحمیل و اکراه و اجبار:

یکی از چیزهایی که در دروغ گفتن نقش دارد و می‌تواند از عوامل دروغگویی باشد مساله اکراه و تحمیل است. در بعضی جوامع یا خانواده‌ها برای کنترل افراد،‌ از روش اجبار و تحمیل استفاده می‌شود. به جای تشویق و تحریک درست،‌ افراد کم توان و زیردست مجبور به انجام کاری می‌شوند که تمایل به انجام آن ندارند. از آنجائی‌که «انسان موجود آزاد و صاحب اختیار است» اکراه و اجبار با آزادی و اختیار او در تضاد است لذا به‌کارگیری اجبار و اکراه،‌ نه تنها در تربیب و اصلاح افراد کمک نمی‌کند بلکه در جهت عکس آن، نتیجه می‌دهد. یعنی مُتربی را به سوی نافرمانی و رفتارهای ضداخلاقی سوق داده،‌ منجر به دروغگویی می‌شود، چرا که انسان به دلیل داشتن روحیه استقلال‌طلبی و آزادی‌خواهی، استبداد و اجبار را نمی‌پذیرد، نمی‌خواهد از خواسته‌ها و باورهای خود دست بردارد.

بنابراین وظیفه اولیاء و مربیان است که با واگذاری مسئولیت به دوش کودکان آنها را به سوی استقلال‌طلبی و خودباوری رهنمون کنند. تا در امور زندگی به تجارب سازنده و ارزنده دست یابند. واگذاری کارها نباید جابرانه و برخلاف میل آنان باشد.

ژان پیاژه، در کتاب روان‌شناسی کودک و اصول تربیتی جوانان چنین گفته است:

ایجاد احساس مسئولیت در کودکان بهترین رمز موفقیت آنان است امّا آن‌گونه که بیان شد نبایستی این مسئولیت جابرانه و برخلاف میل کودک باشد در این صورت کودک می‌داند مسئوول اعمال خویش است دیگر مجبور نیست که دروغ بگوید و از خود دفاع کند. بسیاری از چیزها هست که درخت دروغ را در وجود انسان بارور می‌سازد، از جمله آنها فرمان‌های سخت و محدود ساختن کودک، و سلب آزادی‌های آنان باعث می‌شود که کودک رو به دروغگویی بیاورد.

بنابراین بر اولیاء و مربیان است که در واگذاری مسئولیت‌ها؛ به توانایی، قدرت و میل و خواسته افراد توجه لازم را مبذول داشته و کاری بر کودکان تحمیل نکنند تا باعث بروز عصیان‌گری در آنان نشوند که در صورت درماندگی برای دفاع از خود وادار به دروغ شوند و حتی نسبت به قانون و مقررات اجتماعی و خانوادگی بدبین گردند.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «رسول اکرم (ص) درباره کسی که کودک خود را در نیکی و نیکوکاری کمک کند دعا کرده‌اند، بسیار خوب است والدین فرزندانشان را آنچه در توان داشته انجام داده از او بپذیرند و آنچه توان انجام دادنش را ندارند یعنی آنچه برای کودک غیرقابل تحمل است از او نخواهند». با این روش درست و شیوه صحیح تربیتی، کودکان و فرزندان خود را بر تربیت خوب و انجام دادن کارهای ارزش‌مند و نیک یاری رسانید تا مورد لطف و عنایت خداوندی قرار گیرید.

نتیجه‌گیری:

با توجه به آنچه بیان گردید، عدم مطابقت با واقع به اضافه عدم مطابقت با اعتقاد گوینده از روی علم و آگاهی رکن اصلی دروغ و دروغگویی می‌باشد. انسان براساس فطرت پاکش، گرایش به صداقت و راستی دارد. دروغگویی یک امر عارضی و اکتسابی است که به علل و عواملی نسبت به بعضی اشخاص عارض می‌شود. البته برخی از عوامل درونی است که به خصوصیات روانی یعنی احساس و عواطف مربوط می‌شود مانند: ترس، احساس حقارت، حسادت و تلقین‌پذیری و الگوگیری که برای وادار نمودن افراد به دروغگویی نقش مؤثر دارند. دسته دیگر از عوامل مربوط به عوامل بیرونی است، مثل رسانه‌های جمعی، شیوه تربیتی اشتباه، جلب منفعت و دفع ضررها و شهرت‌طلبی و عداوت و دشمنی و فرافکنی و خودنمایی باعث می‌شوند که افراد برای بدست آوردن و یا دور کردن آنها به دام دروغ و دروغگویی گرفتار ‌شوند.

پیامبر گرامی اسلام فرمودند: مؤمن ممکن است دزدی کند، شراب بخوردو یا زنا کند؛ ولی هیچ‌گاه دروغ نمی‌گوید.

همچنین فرموده‌اند که: «همه بدی‌ها در اتاقی است که کلیدش دروغ است».

منابع:

- «روان‌شناسی کودک و اصل تربیتی نوجوانان» نوشته ژان پیاژه و پیرهانری ترجمه عنایت‌ا… شکیباپور صفحه ۱۰۴ انتشارات بی‌تا‌بی‌تا.

- «رشد شخصیت کودک» نوشته یاول هِنری ترجمه مهشید یاسایی سال ۱۳۸۰ ﻫ.ش صفحه ۵۴۷ انتشارات نشر مرکز. تهران.

- «روان‌شناسی اجتماعی» نوشته الیوت ارونسون ترجمه حسین شکرکنی سال ۱۳۸۶ ﻫ.ش صفحه ۲۵۴ انتشارات رشد. تهران.

- «نظریه‌های شخصیت» نوشته دوآن شولتز ترجمه یحیی سید مهدی سال ۱۳۸۵ ﻫ.ش صفحه ۳۴۴ انتشارات موسسه نشر ویرایش.

- «چه کنیم تا فرزند خوشبختی داشته باشیم» نوشته واین دایر ترجمه توران مالکی سال ۱۳۸۲ ﻫ.ش صفحه ۲۰۱ انتشارات رشد. تهران.

- «درس‌های فلسفه اخلاق» نوشته ایمانوئل کانت ترجمه منوچهر صانعی سال ۱۳۸۴ ﻫ.ش صفحه ۳۰۸ انتشارات نقش و نگار.

*منبع:ازکتاب پویش علمی درقرآن حکیم”جلددوم” تالیف اسماعیل افشارصفحه۱۰۹ انتشارات ابن سینا

  • اسماعیل افشار

نظرات  (۱)

  • نرم افزار اموال و داراییهای ثابت
  • ازاطلاعات و مفاهیم خیلی استفاده کردم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی