آیا در فضاها و کرات دیگر خارج از منظومه شمسی موجودات انسانی یا شبیه انسانی زندگی می کنند؟
آیا موجود و موجوداتی بر زندگی ما در روی زمین نظارت داشته و کنترلی بروی آن دارند؟
آیا خود کیهان به عنوان یک سیستم ،یک موجود هوشمند است؟
همه این سئوال ها سر انجام به جائی می رسد که از خود بپرسیم،
آیا حیات ما و موجودیت عالم، آفریننده ای دارد؟
اگر هست،چگونه و کیست و از کجا آمده است؟
اگر بتوانیم به معنی علمی کلمه ، شعور و آگاهی کیهان و عالم وجود را ثابت کنیم ، به طور علمی خدا را ثابت کرده ایم.
در سیستمهای غیر خطی، مانند انسان و کیهان،این اجزاء هستند که کل را می سازند.اما کل خود مستقل از اجزاء خود است.اگر اجزاء کیهان و عالم وجود هوشمند باشند،همه کائنات هوشمند است و تازه چون مستقل است و کلیتی غیر از مجموع اجزاء خود دارد، هوشمندی آن درجه ای بالاتر از هوشمندی مجموع اجزاء خود است.
یکی از نخستین اندیشمندان ایرانی که به وضوح درباره شعور و آگاهی ذرات عالم صحبت کرده،مولانا رومی،عارف ایرانی است که در مثنوی کبیر خود چنین فرموده است:
گر تو را از غیب چشمی بـــاز شد با تــــو ذرّات جهان همــــراز شد
نطق آب و نطق خاک و نطق گـــل هست محسوس حــــواس اهل دل
جـمله ذرات عـالـــــــم در نهان با تـــــو می گویند روزان و شبـان
مــا سمیعیم و بـــصیریم و خوشیم بــــا شما نـــامحرمان ما خامشیم
چـــون شما سوی جمادی می روید محرم جــــــان جمادان کی شوید
فاش تسبیح جـــــــمادات آیدت وسوسه تـــــأویـــلها بـزدایـــدت
چــــون نـدارد جان تـــو قندیلها بــهر بینش کرده ای تـــأویلها
مولانا جلال الدین رومی، به وضوح در اشعار خود از هشیاری،بصیر بودن و سمیع بودن ذرات عالم هستی سخن میگوید.اگر همه ذرات هستی می شنوند و می بینند و هشیار هستند،پس کل عالم وجود نیز از این هشیاری و بصیرت و بینش برخوردار است و تازه نسبت به اجراء خود از هوشمندی و هشیاری بالاتر و مستقل تری نیز برخوردار است.
شیخ محمود شبستری ،نیز در گلشن راز از رقص ذرات عالم و میل آنها به حرکت و رقص سخن رانده است.
آگاهی و شعور عالم وجود به صورت یک موجود واحد و غیر متکثر،مورد تائید عارفان شرق،از هند و چین تبت و ایران قرار گرفته تا عرفای ژاپن و یهودی و مسلمان قرار گرفته است.
آنچه را که قرن ها عارفان به صورت راز به آن می نگریستند و می پرداختند،امروزه در حوزه فعالیت دانشمندان علوم طبیعی قرار گرفته و آنها با زبان ریاضی به آن می پردازند.
آلبرت اینشتین،نابغه فیزیک قرن بیستم،سی سال از سالهای آخر عمر خود را صرف یافتن میدان وحدت یافته طبیعت کرد و خواست میدانی را بیابد که همه نیروها از آن ناشی میشوند.و تلاش کرد تا بتواند تمام نیروهای چهارگانه فیزیک را با یک معادله با همدیگر متحد کند.اما به دلیل مشکل بودن کار عمرش کفاف این را نداد که همچون نظریه نسبیت آن را پردازش کند.و موفق به انجام این کار نشد.
اما اکنون تئوری کوانتوم به میدان وحدت یافته کوانتومی رسیده است و بر این باورند که یک میدان وحدت یافته از ذرات زیر اتمی(بهتر بگوییم ریسمانهای مرتعشی از انرژِی) همه نیروها را با هم متحد می کند.در حقیقت اندیشه عرفانهای تائو و شرقی قدم به حیطه علم نهاده است.
در قرن بیستم،کتابهای زیادی درباره اثبات علمی اندیشه های عرفانی شرقی به رشته تحریر در آمدند.از آن جمله میتوان به تائوی فیزیک اثر فیتیوف کاپرا و استادان رقص وولی از گاری زوکاف و فیزیک جاودانی از فرانک تایپلر و فیزیکدانان آمریکایی و عرفان پرینستون اثر ریموند رویه و روح ناشناخته اثر ژان شارون نام برد.
همه تلاشهای ذهنی نام برده شده موید این معنی هستند که علم فیزیک در حال درک عالم به صورت یک کل هماهنگ است.
مفاهیمی که از تئوری نسبیت،کوانتوم و مکملیت درک می شود حاکی از این است که آنچه را که ما به عنوان اشیاء فیزیکی و مستقل تجربه می کنیم،واقعا از هم مستقل نیستند و از درون و برون با هم ارتباط دارند.
درنظریه سیستم ها ثابت شده است که دوشیئ وقتی در یک سیستم واقع می شوند یک نظام واحد را می سازند. انسان وقتی به عالم هستی می نگرد،در اثر اتحاد ناظر و منظور،به صورت یک دستگاه و نظام در می آید.بنابر این،هیچ یک از ذرات عالم و اشیاء از هم جدا نیستند و انسان هم مستقل از عالم نیست.
امروز فیزیکدانان به یک وجود مطلق قائل شده اند که دارای آگاهی و شعور است.
استیون کوفمن فیزیکدان آمریکایی در کتاب “نظریه متحد واقعیت” بر این باور است که یک وجود مطلق در کائنات هست که همه واقعیت های عالم از آن ناشی می شود و این وجود دارای شعور مطلق است.
ما در یک فضا-زمان بی پایانی از شعور،اطلاعات،آگاهی و در یک کلمه در یک فضا زمان روحی زندگی میکنیم که متاسفانه فقط سطح نازکی از بافته بیرونی آن را ادراک می کنیم و ژرفای عظیم آن از شناخت و دانش و ادراک ما پنهان است و پرده ای در مقابل دید و درک ما قرار دارد،شاید در قرن های آینده،با تکامل انرژی روحی و ذهنی انسان این پرده به تدریج بالا رود و ما به حقایق عمیق تر و بیشتری پی ببریم
خداوند،آگاهی نیرو و سرشت کل هستی است و انسان باید از انرژی فطری خود که ودیعه الهی است به بهترین نحو برای ترقی،توسعه و سعادتمندی خود در روی زمین استفاده کند.اگر انسان بخواهد روی کره زمین باقی بماند،باید ساختار آگاهی پر انرژی خود را برای سازندگی،خلاقیت و عشق و فداکاری و اعتلای هستی کلان خود به کار ببرد.در غیر اینصورت نمی تواند تمدن و نژاد خود را حفظ کند.آیا مریخ هم همین سرنوشت را پیدا کرده است؟
نظریه بسیار مطرح دیگری بنام “نظریه جهان تو در تو” که توسط نیکودم پاپلاوسکی فیزیکدان دانشگاه ایندیانای آمریکا طرح شده نیز می گوید که ممکن است جهان ما در درون سیاهچاله یک جهان دیگر قرار داشته باشد و همینطور آن جهان نیز در داخل سیاهچاله یک جهان دیگر قرار داشته باشد و این سیر ادامه داشته باشد.
یعنی بسیاری از فیزیکدانان معتقد هستند نوعی تداخل بین جهان ما و جهان های دیگر وجود دارد.
* منبع: کتاب پویش علمی درقران حکیم “جلدسوم” تالیف اسماعیل افشار صفحه ۴۱ انتشارات ابن سینا
سبحان الله
اینجاست که حضرت مولا همه رو به قرآن و توجه و تامل در حقایق اون توصیه فرمودن.