پویش ها

پویش ها

همراهان عزیز؛ ســلام! سایت "پــویــش هــا" جـهـت مــعــرفــی کـتــاب هــای جــناب آقــای "اسماعیـل افشـار" تحت عنوان "پویش علمی در قرآن حکــــیم" راه اندازی شـده اسـت تا به مـخاطـبـیـن ارجمــند، عـینکـی تازه و رویکـردی مـــتفاوت تر از آن چــه کــه تـاکـنــون از کــتـاب آسـمانـی و راهـنـمـای انـسـان هـا داشتـه اند عرضه شود.
علاقه مندان عزیز در "پویـش ها" می توانند به بخش هایی از مطالب کتاب های منتشر شده توسـط مـحـقـق دسترسی داشته و از آخـریـن دست یافته های ایشان آگاه شوند.

آخرین نظرات

جهان هولوگرافیک

اسماعیل افشار | پنجشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۵ ق.ظ


Standard

 ما در جهانی زندگی می کنیم که در واقع از امواج و ذرات متحرک لامکان و فرکانسهای بی شماری بوجود آمده است،که در هر لحظه، همه جا هستند و تمام جهان ما و حتی فضاهای خالی ما را احاطه کرده اند.
جهانی که در آن سنگ و کوه وخاک و آب، دارای شعورند و می توانند آگاهانه به امواج یا ذرات ساطع شده از ذهن ما پاسخ دهند.
جهان هولوگرافیک آن جهانیست که هر قطعه کوچک وهر ذره از آن قطعه ، تمام ویژگیهای کل واطلاعات کل را دربر دارد، یعنی تمامی محتوای کل در هر جزء، پنهان است.شواهدی در کار است که نشان می دهد جهان ما و هر چه در آن است ، از دانه های برف تا درختان کاج و الکترونها ، همه وهمه فقط تصاویری شبح وار هستند از سطح واقعیتی بسیار دور از واقعیت خاص ما، واقعیتی تقریباً ورای مکان وزمان.
الگوی هولوگرافیک جهان می تواند پاره ای رمز و رازهای دیگر را نیز توضیح دهد وپاسخگوی بسیاری از پدیده های بدون جواب  از جمله؛توانایی افرادی که تنها با یک گوش میتوانند منبعی را که صدا از آن ساطع شده بخوبی مشخص کنند؛ و قابلیت ما در تشخیص چهره کسی که سالهاست او را ندیده ایم در حالی که بسیار تغییر کرده است و… باشد.خصیصه جذابتر این الگو این بود که طیف وسیعی از پدیده های دور از دسترس مانند تله پاتی، پیش آگاهی  واحساس عرفانی وحدانیت  ویکی شدن با کل کائنات را با معنا و فهمیدنی می ساخت.


مغز هولوگرام

خاطرات در مغز انسان کجا و چگونه اندوخته می شوند؟
این معمایی بود که «پریبرام»مطرح کرد، آنهم در زمانی که اغلب دانشمندان بر این باور بودند که،خاطرات در مغز انسان در جایگاه مشخصی به نام «اِنگرام» ذخیره می شوند. دلیل این باور، تحقیقاتی بود که «پن فیلد» جراح مغز کانادایی، روی مغز مبتلایان به صرع انجام داده بود.او هرگاه ناحیه گیجگاه یک بیمار کاملاً بیهوش را تحریک می کرد،بیمار خاطرات گذشته اش را با جزئیات کامل به یاد می آورد، مانند فلاش بک در فیلمها.
«پن فیلد» از آزمایشهای خود چنین نتیجه گرفت که “هر آنچه تجربه کرده ایم، در مغز ما ضبط شده است، مثل بوئیدن یک گل، یا دیدن چهره یک بیگانه در خیابان.”
«پریبرام» زمانی به این نظریه شک کرد که،برای همکاری با زیست شناسی به نام «کارل لاشلی» به آزمایشگاه او رفت. «لاشلی »به موشها اعمال مختلفی را تعلیم می داد، از جمله گذشتن از مارپیچ ها، و بعد با عمل جراحی تکه هایی از مغز موشها را بر می داشت ، و هدفش از بین بردن بخش حاوی خاطره گذشتن از مارپیچ بود ، ولی در کمال تعجب مشاهده کرد که، موشها پس جراحی نیز همچنان راه خود را درون مارپیچ دنبال می کردند و حتی با برداشتن تکه های بزرگتری از مغزشان نیز به نظر می رسید، حافظه شان دست نخورده باقی مانده است. اگر خاطره ها همچون کتابهایی در طبقات کتابخانه ، دارای مکانی خاص هستند، پس چرا برداشتن مغز موشها اثری بر حافظه و خاطره شان نگذاشته بود؟
تنها پاسخ«پریبرام» این بود که، خاطرات مکان خاصی در مغز ندارند و در سر تا سر مغز پراکنده اند. اما او قادر به توضیح چگونگی این مطلب نبود. بیمارانی که مغز آنها به دلایل پزشکی برداشته می شد،هیچ گاه خاطراتشان را از دست نمی دادند، و حتی پس از برداشتن آن تکه از گیجگاه که تصور می شد جایگاه خاطرات است نیز افراد مشکلی در به یاد آوردن خاطره شان نداشتند . این موضوع که مغز چگونه می تواند چنین کار معجزه آسا یی را انجام دهد، هنوز بی جواب مانده بود ، تا اینکه خواندن مقاله ای در مورد چگونگی ساخت یک هولوگرام، راه حل معما را پیش پای «پریبرام» نهاد.


هولوگرام چیست؟

هولوگرام از پدیده ای به نام تداخل بوجود می آید.
هنگامی که دو یا سه موج، نظیر امواج آب در هم تداخل پیدا کنند، مثل زمانی که دو یا چند سنگ را درون آب دریاچه می اندازیم ، ترکیب پیچیده ای از خطوط همراه با فرورفتگی بین امواج ایجاد می شود که الگوی تداخلی نام دارد.حال اگر بخواهیم این پدیده را به صورت تصویری سه بعدی ازیک شیء در آوریم، اشعه لیزر به منزله بهترین سنگ وبهترین دریاچه است. زیرا پرتویی خالص وروشن از نور است که برای ایجاد طرح تداخلی بسیار مناسب است.



ابتدا اشعه لیزر رابه دو تابه (سطح) مجزا طوری می تابانند، که پرتوی اول به شیئی که قرار است از آن عکاسی شود، بتابد و پرتوی دوم با نوری که از شیء بازتابیده (منعکس) شده برخورد پیدا کند، حاصل تلاقی این دو، یک الگوی تداخلی است که روی یک قطعه فیلم ضبط می شود. در این مرحله اگر به فیلم مورد نظر نگاه کنیم، چیزی جز حلقه های هم مرکز کوچک و بزرگ نمی بینیم. ولی به محض اینکه اشعه لیزر دیگری بر تصویر تابیده می شود،تصویری سه بعدی از شیء را خواهیم دید. آنقدر واقعی، که می توان اطراف تصویر قدم زد و آن را از زوایای مختلف نگریست. انگار که به یک شیء واقعی مینگریم. و نکته جالب اینکه وقتی میخواهید آن را لمس کنید دستتان از میان آن می گذرد ، و در می یابید که در واقع چیزی آنجا نیست.
اما نکته جالب داستان هولوگرام تنها کیفیت سه بعدی بودن آن نیست. اگر فیلم هولوگرافیک تصویر مورد نظر را از میان دو نیمه کنیم، سپس اشعه لیزر بر آن بتابانیم، هر نیمه حاوی تصویری کامل از شیء  سه بعدی خواهد بود. حال اگر این نیمه را باز به دو نیمه دیگر و همینطور به قسمتهای کوچکتر تقسیم کنیم، در هر قسمت کوچک باز هم همان تصویر کامل را خواهیم دید.

نتیجه اینکه “بر خلاف عکسهای معمولی هر تکه کوچک فیلم هولوگرافیک حاوی اطلاعات کل فیلم ضبط شده است.”     
نتیجه به دست آمده از الگوی هولوگرافیک : هر بخش کوچک از مغز حاوی تمام اطلاعات موجود در آن است.

این الگو معماهای دیگری را نیز روشن می کند.
۱- بینایی هولوگرافیک : برخلاف کشفیات نظریه پردازان علم بصرکه می پنداشتند، وقتی به شیئی نگاه می کنیم ، تصویری عکس گونه از آن روی سطح مغز تابیده می شود،انجام آزمایشاتی روی مغز موشها نشان داد پس از برداشتن حدود ۹۰ درصد از مغز ، آنها همچنان قادر به انجام کارهایی هستند که مهارت بصری پیچیده ای نیاز دارد.
۲-حافظه هولوگرافیک:توانایی مادرذخیره اطلاعات که حدود ۲۸۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تکه در طول حیات یک فرد معمولی است ؛ استعداد یادآوری و تداعی خاطرات ،  بوسیله شنیدن یک موسیقی یا بوئیدن گلی خاص وتجربیاتی از این دست ؛ احساس اطمینان کامل از شناختن چهره ای آشنا در میان جمع و توانایی تشخیص خصوصیاتی که در او تغییر کرده ؛ داشتن حافظه تصویری یا خاطرات روشن ؛ توانایی انتقال برخی مهارتها از یک بخش بدن به بخش دیگر .
۳-چگونگی ساختن «جهانی در آنجا»:خلق این توهم که اشیا آن جایی قرار دارند که نیستند، مشخصه اصلی هولوگرام است. مغز ما این قابلیت را دارد که ما را بفریبد، طوری که خیال کنیم فرآیندهای درونمان جایی خارج از ما هستند. برای مثال کسی که دست و پا ندارد، تا مدتها حس می کند دست یا پای قطع شده اش هنوز آنجاست، و حتی قادر است گرفتگی عضله ، درد و یا تیر کشیدن آن عضو خیالی را واقعاً حس کند.

کیهان هولوگرام

به واقع فیزیک کوانتوم ،جهان مجذوب کننده ایست، چون همه چیزش بر خلاف عقل سلیم است. بیشتر شبیه سرزمینی سحر آمیز است تا جهان طبیعی ، مثل قلمرو آلیس در سرزمین عجایب.
کشف بزرگ فیزیکدان های کوانتوم این بود که، اگر ماده را به تکه های کوچک تقسیم کنیم به جایی میرسیم که آن تکه ها (الکترون ، پروتون) دیگر دارای ویژگیهای مادی نیستند، آنها در یافتند که الکترون تقریباً دارای هیچ بعدی نیست، یعنی نمی توان آن را اندازه گرفت، الکترون که به آن پدیده زیر اتمی هم می گویند،قادر است هم به شکل موج باشد هم به شکل ذره. و نام دیگر آن «کوانتا» یا کوانتوم است که به اعتقاد فیزیکدانها مادة اولیة ایجاد کل جهان است.
اما نکته مهم این نظریه اینست که کوانتا ها تنها زمانی به صورت ذره در می آیند که ما به آنها می نگریم و در غیر اینصورت به شکل موج هستند. فرض کنید یک توپ بولینگ را به سوی هدف قل می دهید ، اگر زمانی که توپ را پرتاب می کنید چشمک بزنید برای یک یا دو ثانیه شما توپ را نمی بینید بلکه توده های موج گونه پراکنده ای را میبینید، همراه با حرکات پر پیچ وخم.
این نظریه را فیزیکدانی به نام«نیلس بور» ارائه کرد و به این نتیجه رسید که وقتی کوانتوم ها تنها مقابل چشمان مشاهده گر به ذره تبدیل می شوند، پس هرگونه تعریفی از مختصات و ویژگیهای آن ذره بی معناست.
این کشف بسیار مهم حاوی این مطلب است که به قولی انگار جهان پشت سر ما در
حکم یک سوپ کوانتوم گنگ ومبهم و درحال جریان است وهرگاه سربر می گردانیم وبدان مینگریم سر جایش میخکوب می شود وبه واقعیت عادی بر می گردد. یعنی  همانند «شاه میداس»، پادشاه افسانه ای، که به هرچه دست می زد تبدیل به طلا می شد، و همیشه از درک لمس ابریشم، لطافت یک گل و یا نوازش دست انسان محروم بود، ما نیز هرگز قادر به تجربه بافت حقیقی واقعیت کوانتومی نخواهیم بود، چون به هرچه نگاه می کنیم، تبدیل به ماده می شود.
ناگفته نماند که این تعبیر بر اساس یک سری شواهد، به دست آمده که همه بدان معتقد نیستند، از جمله «بوهم» و«اینشتین»
اینشتین» به نتیجه گیری «بور» مبنی بر اینکه مختصات یک ذره وجود ندارد، معترض بود، زیرا این به معنای همبستگی و ارتباطی میان ذرات کوانتومی بود، که نیاز به سرعتی بیش از سرعت نور داشت، و از آنجا که طبق نظریه نسبیت  «اینشتین» اگر چیزی سریعتر از نور یا حتی همزمان با آن حرکت کند، از بعد زمان خارج می شود، «اینیشتین » و همکارانش نتیجه گرفتند که «بور» در اشتباه است. اما «بور» بر این باور بود که نوعی ارتباط سریعتر از نور در حال وقوع است.



«بوهم» کتابی  با نام«نظریه کوانتوم» نوشت .او در حالیکه به این ارتباط و همبستگی کوانتومی اعتقاد داشت، از طرفی نظریه کوانتوم را راهی واقعی برای پی بردن به ساختار اولیه جهان نمی دانست .اما «بور» و پیروانش مدعی بودند که این نظریه کامل است و فهم روشن تری از جهان امکان ندارد.

در این اوضاع و احوال «بوهم» کوشید تا به تعبیر کاملتری دست پیدا کند و اینطور فرض کرد که واقعیت عمیق تری در کار است. او یک میدان جدید پیشنهاد کرد که شبیه پدیده جاذبه زمین در بر گیرنده همه فضاهاست و با قدرت همه جا حضور دارد. او این میدان را “پتانسیل کوانتومی” خواند و فرض را بر این گذاشت که ذراتی چون الکترون در غیاب مشاهده گر واقعاً وجود دارند. او همچنین توضیح داد که این میدان کوانتومی باعث انسجام الکترونهای در حال حرکت و هماهنگی آنها تحت نظمی عمیق می شود ، همانند سازماندهی  اعضای بدن یک موجود زنده .
اندیشیدن در این باب باعث  شد ، «بوهم» بیشتر متقاعد شود که نه تنها عملکرد جهان بر اساس اصل هولوگرافیک است، بلکه خود جهان، نوعی هولوگرام غول آسای جاری است. او بر این باور است که هرچه در عالم است یکپارچه و در نظمی پنهان جاریست، و جهان را چیزی متشکل از اجزا دانستن، همانقدر بی معناست که جوشش یک چشمه را چیزی جدا ازآبی که در آنست بدانیم.
«بوهم» معتقد است، تقسیم کردن عالم به چیزهای زنده وغیر زنده نیز بی معناست، چون ماده جاندار و بی جان جدا ناپذیرند و زندگی تمام عالم را فرا گرفته است. حتی یک تکه سنگ هم به نحوی خاص زنده است. زیرا زندگی و هوش وذکاوت، نه تنها در تمامی ماده  که در انرژی، فضا، زمان و در هر چیز دیگری وجود دارد. در اصل، تمام گذشته و پیامدهای تمام آینده، در هر قلمروی کوچک زمان وفضا پنهان شده است. هرسلول بدنمان وقایع تمام عالم کیهانی را در خود نگه داشته است.
می توان “جهان را در ذره شن دیدن ، و بهشت را در یک گل خودرو ، بی نهایت را در کف دست خود نگه داشتن ، وابدیت در یک ساعت.”




جهان هولوگرافیکی در شعر فارسی

این ایده بسیار شبیه ایده عرفا از جمله شیخ محمود شبستری در گلشن راز است که قرن ها پیش ( قرن هفتم و هشتم) که معتقد بودند محسوسات این عالم و هر آنچه در آن است، تنها سایه ها، توهم و تصاویر شبح گونه ای از واقعیتی دور از دسترس هستند. گرچه نظریه ای در قرن چهارم قبل از میلاد به وسیله افلاطون ارائه شد که به این ایده بسیار شباهت دارد. بنیانگذاران و پردازندگان این ایده هم به این نکته اشاره کرده اند که قرن ها پیش عرفای بزرگ و عارفان ایرانی تحت تأثیر اندیشه شهودی، این جنبه از واقعیت را دریافته اند. در این پژوهش ضمن بیان جهان هولوگرافیکی، به مقایسه این ایده با دریافت های شهودی شیخ محمود شبستری و تأثیر فرضیه مثل افلاطونی در شکل گیری این ایده در میان عرفای اشراقی می پردازیم.

محسوسات سایه ای و وهمی
از مقایسه تصویری که شیخ محمود شبستری در گلشن راز از جهان ارائه، با تعریف و تصویری که دانشمندان بر اساس ایده هولوگرافیکی می دهند، شباهت های زیادی دریافت می شود. وی همه جهان و محسوسات عالم را عکس، سایه، خیال، مثال، وهم و پنداری از آن عالم می داند. 
عدم آیینه، عالم عکس و انسان
چو چشم عکس و در وی شخص پنهان (بیت ۱۳۹)
هر آن چیزی که در عالم عیان است
چو عکس آفتاب آن جهان است(بیت ۷۱۶)
که محسوسات از آن عالم چو سایه است
که این چون طفل و آن مانند دایه است (بیت۷۲۴)
تو در خوابی و این دیدن خیال است
هر آن چه دیده ای از وی مثال است
به صبح حشر چون گردی تو بیدار
بدانی کاین همه وهم است و پندار(بیت۱۷۴)
همه از وهم توست این صورت غیر
که نقطه دایره ست از سرعت سیر(بیت ۱۵)
محققان نیز ایده جهان هولوگرافیکی را چنین تعریف می کنند. «جهان هولوگرافیکی؛ یعنی جهان ما و هر چه در آن است از قطره های باران و دانه های برف و درختان کاج تا شهاب ها و ذرات الکترون ها و کوانتوم ها، همه تنها تصاویر شبح گونه ای هستند از واقعیتی دور از دسترس که خارج از زمان ومکان بر ما فرا تابیده می شود».

ذره کل ساختار
به اعضا پشه ای هم چند پیل است
به ایما قطره ای مانند نیل است (بیت۱۴۷)
دل هر حبه ای صد خرمن آمد
جهانی در دل یک ارزن آمد(بیت ۱۴۸)
مهرجویی در مقدمه مترجم در کتاب جهان هولوگرافیکی نوشته است: « جهان هولوگرافیک آن جهانی است که هر قطعه کوچک و هر ذره آن قطعه، تمام ویژگی ها و اطلاعات کل را در بردارد. یعنی تمامی محتوای کل در هر جزء نیز مستقر است و این به واقع خصلت مغز ماست که ساختاری هولوگرافیک دارد و این خصلت این جهان نیز هست که جهانی هولوگرافیک است» در علم پزشکی نیز کل ویژگی های انسان در یک انگشت خلاصه می شود. این ویژگی خصوصاًدر(بیت۶۴۹) بسیارزیبا و رسا آمده است.

هرآنچه درجهان اززیروبالاست
مثالش در تن و جان تو پیداست(بیت۶۴۹)
همه یک قطره بود آخر در اول
کز او شد این اشیا ممثل(بیت ۴۹۹)
به هر جزوی ز خاک از بنگری راست
هزاران آدم اندر وی هویداست(بیت۱۴۶)

تمثیل ( صور خیال) در خدمت نظریه
« تمثیل شاخه ای از تشبیه است و از همین رهگذر است که عنوان تشبیه تمثیلی هم در کتاب های بلاغت ،فراوان دیده می شود»( شفیعی کدکنی، ۷۷:۱۳۸۶) در نتیجه، تمثیل هم ،حاوی تمام کاربردهایی است که قبلاً برای تشبیه ذکر شد. به همین دلیل محققان، از دانشمندان تا ادیبان در اثبات نظریات خود از تمثیل کمک می گیرند. شیخ محمود شاعر و عارف نیز در بیان نمودهای بی بود از تمثیل آئینه استفاده نموده است:
بنه آئینه ای اندر برابر
درو بنگر آن شخص دیگر(بیت۴۵۳)
یکی ره باز بین تا کیست آن عکس
نه اینست و نه آن پس چیست آن عکس (بیت۴۵۴)
چو من هستم به ذات خود معین
نمی دانم چه باشد سایه من(بیت۴۵۵)
دانشمندان هم برای درک و فهم بهتر هولوگرام و جهان هولوگرافیکی از تمثیل سیب استفاده می کنند. همان طور که در ذیل می آید، تمثیل به کار رفته در شرح مثل افلاطونی، اسب مثالی است. « فرض کنید یکی از دوستان شما که دانشجوی فیزیک است، شما را برای دیدن یک آزمایش جالب به آزمایشگاه دانشگاه دعوت می کند. او دستگاهی را روشن می کند و شما پیش روی خود سیب زیبایی را می بینید که تا قبل از روشن شدن دستگاه وجود نداشت؛ اما اکنون به مانند یک مجسمه واقعی جلوی شما قرار دارد و شما می توانید از هر زاویه ای به این تصویر سه بعدی نگاه کنید. این یک هولوگرام است: تصویری سه بعدی که به کمک لیزر ایجاد می شود. برای تهیه این تصویر ابتدا باید الگوی تداخل امواج دو اشعه لیزر تابیده شده و منعکس شده از شیء اصلی را بر روی فیلم مخصوصی ضبط کرد و سپس فیلم را در معرض اشعه سومی قرار داد تا تصویر سه بعدی زیبایی از شی را مشاهده نمود.
هولوگرام خاصیت های جالبی دارد: مثلاً اگر فیلم آنرا چند قسمت کنیم و دوباره به تکه های فیلم اشعه لیزر بتابانیم، یک تصویر کامل از همان سیب ولی کمرنگ تر!
در واقع هر چه هولوگرام را به قطعات کوچک تری تقسیم کنیم، هر یک از قطعات تصویر کوچکی از کل شیء را به همراه خواهند داشت» همان طور که ذکر شد، شیخ شبستری هم در بیت ۶۴۹ هر قطعه کوچک و هر ذره از تن و جان را مثال و نمونه ای از چیزهایی می داند که در کل جهان جاری و ساری است؛ یعنی تمام محتوای کل ( جهان) در هر جزء ( تن و جان) مستقر است.

نظریه مثل افلاطون و جهان هولوگرافیکی
عرض از این تمثیل آن است که جهان نوعی هولوگرام است؛ یعنی جهان ما و هرچه در آن است همگی فقط سایه ها و تصاویر شبح وار، از واقعیتی است دور از دسترس ما، که تقریباً ورای مکان و زمان قرار می گیرد. در واقع این نظریه دانشمندان به نوعی می تواند بیانگر نظریه افلاطون باشد؛زیرا افلاطون معتقدبودکه هر چه دراین جهان است، تصویر و سایه ایی از آن کل است که در ورای واقعیت مورد نظر ما قرار دارد.


البته نظریه ای در قرن چهارم قبل از میلاد به وسیله ی افلاطون ارائه شد که به ایده جهان هولوگرافیکی بسیار شباهت دارد. مطابق مثل افلاطونی، حقایقی هستند که در عالمی بالاتر از عالم محسوسات قرار دارند. « او معتقد بود دنیایی که ما به وسیله حواسمان درک می کنیم، واقعی نیست. محسوساتی که ما ادراک می کنیم ظواهر و پرتوهایی از آن حقایق اصلی هستند که در سطح بالاتری از آن قرار دارد. افلاطون به هر یک از این حقایق که در عالم بالاتری قرار دارند مثال یا ایده می گوید. تنها راه شناخت و بررسی آنها را به کار بردن عقل و خرد می دانست».
افلاطون عالم را به دو قسمت طبقه بندی می کرد: قسمت اول، دنیای محسوسات و ظواهر که به وسیله ی حواس ادراک می شود- دنیایی که انعکاس ها و سایه ها یا رویاها و توهمات می سازند، دنیایی است که در درجه پایین تری از دنیای محسوسات قرار دارد – و قسمت دوم عالم ایده ها و مثل که راه یافتن به آن بدون استفاده از عقل ممکن نیست. مثال معروفی که برای شرح مثل افلاطونی بیان می شود اسب مثالی است. ما ممکن است در طول زندگی خود اسب های زیادی دیده باشیم، این اسب ها از رنگ ها و نژادهای مختلفی بوده اند و با هم فرق هایی هر چند جزیی داشته اند. ولی ما در این که این موجودات اسب هستند و نه حیوانی دیگر، شکی نداریم. دلیل این امر این است که در عالمی بالاتر مثال یا ایده ای حقیقی و کامل از اسب وجود دارد که اسب هایی که ما می بینیم از آن ایده اصیل سرچشمه گرفته اند »

ابیات ذیل و ابیات ذکر شده مؤید این ایده در گلشن راز است.
وجود دو عالم چون خیال است
که در وقت بقا عین زوال است ( بیت ۴۶۸)
جهان را نیست هستی جز مجازی
سراسر کار او لهو است و بازی(بیت۴۸۳)

تأثیر مُثُل افلاطون بر آثار عرفانی( گلشن راز شیخ شبستری)
همان طور که در مقدمه ذکر شد، شیخ شبستری در بیان نظریه های خود استدلالات فیلسوفان، منقولات اصحاب دین و ذوقیات و مکاشفات عارفان درهم می آمیزد تا علم دقایق را ارائه دهد. در این عارفان و اندیشندگان اشراقی از جمله شیخ شبستری بیشترین بهره را از نظریات فلسفی افلاطون برده اند. به احتمال قوی شیخ و عارفان اشراقی دیگر در بیان این ایده تحت تأثیر مُثُل افلاطونی قرار داشته اند – گر چه افلاطون به اثبات نظریه مُثُل خود نپرداخت و آن را در حد فرضیه باقی گزارد – با توجه به این که بنیانگذاران این ایده به تجارب عرفا در این زمینه اشاره کرده اند:
« بوهم (۱۹۳۰)- فیزیک دان دانشگاه لندن و یکی از مهم ترین فیزیک دان های کوانتوم – و پریبرام (۱۹۶۰) – متخصص فیزیولوژی اعصاب از دانشگاه استنفورد – هر دو خاطر نشان ساخته اند که تجاربی که عرفا در طول تاریخ برشمرده اند، نظیر احساس وحدت کیهانی با عالم، احساس یگانگی با تمامی حیات و غیره بسیار زیاد شبیه همان توصیفاتی است که از نظم مستتر کرده اند (در مقابل نظام آشکار) و این نشان می دهد که شاید عرفا به نحوی قادرند از واقعیت نامستتر معمول فرا بگذرند و به کیفیات ژرف تر و هولوگرافیک تر آن برسند» (همان:۸۳)
« پریبرام به این نکته پی برد که اگر الگوی هولوگرافیک مغز را تا نتایج منطقی اش دنبال کنیم، در به روی این احتمال گشوده ایم که واقعیت عینی جهان بیرون – جهان فنجان های قهوه، کوهستان ها، درختان سرو و چراغ های روی میز – ممکن است اصلاً وجود نداشته باشد یا دست کم آنگونه که ما معتقدیم وجود نداشته باشد. با این فکر پریبرام در بحر حیرت فرو می رود و چنین می اندیشد که آیا واقعاً ممکن است آنچه عارفان بزرگ در طول قرون گفته اند، حقیقت داشته باشد که واقعیت همان مایا( توهم) است و آنچه در عالم خارج است، به واقع سمفونی پر طنین اشکال موج گونه است» (همان:۴۱)
به صبح حشر چون گردی تو بیدار
بدانی کاین همه وهم است و پندار( بیت ۱۷۴)
عدم آیینه هستی است مطلق
کزو پیداست عکس تابش حق ( بیت ۱۳۳)
عدم چون گشت هستی را مقابل
در او عکسی شد اندر حال حاصل ( بیت ۱۳۴)
«این ایده که آگاهی و زندگی ( به واقع همه چیزها) مجموعه های در خود پوشیده سرتاسر عالم اند، یک سویه شگفت انگیز دیگر نیز دارند؛ همان طور که هر پخش از یک هولوگرام مشتمل بر تصویر کل آن است، هر بخش از عالم نیز کل آن را در خود پوشانده است. هر سلول بدن ما در واقع عالم کیهانی را در خود پوشانده است و همین در مورد هر برگ گیاه، هر قطره باران و هر ذره غبار نیز صادق است»(همان:۶۷)
این نظریه معنای جدیدی به این ابیات معروف از شیخ محمود شبستری می بخشد؛ هر جزء و سلولی که در تن انسان قرار دارد، تمثیلی از کل جهان است. هر حبه با صدها خرمن برابر است، عظمت جهانی در دل یک ارزن جای دارد، پشه با تمام کوچکی با فیل برابر است و در یک قطره ناچیز، تمام ویژگی های نیل بزرگ نهفته است:
هر آنچه در جهان از زیر و بالاست
مثالش در تن و جان تو پیداست (بیت ۶۴۹)
دل هر حبه ای صد خرمن آمد
جهانی در دل یک ارزن آمد( بیت ۱۴۸)
به اعضا پشه ای هم چند پیل است
به ایما قطره ای مانند نیل است (بیت ۱۴۷)
همین برداشت در شعر بلیک، عارف و نقاش بزرگ انگلستان در قرن هجدهم – او را از نزدیک ترین شاعران در انگلستان و هم ردیف با شکسپیر می دانند – نیز آمده است:
« بسیاری از متفکران کهن نیز هستند که همین جنبه واقعیت را شناخته و تشخیص داده اند یا لااقل به نحوی شهودی آن را دریافته اند. به طور مثال عرفان ایرانی قرن دوازده میلادی همین مطلب را در این گفته خلاصه کرده اند که عالم کبیر همان عالم صغیر است، برداشتی قدیمی تر از آنچه بلیک بعدها به عنوان رویت جهان در یک ذره شن مطرح کرد»(بیت۴۰۶)

نتیجه
از مقایسه جهان هولوگرافیکی بوهم و پریبرام با ابیاتی از گلشن راز شیخ شبستری در این زمینه چنین بر می آید که عارفانی چون شیخ محمود شبستری با تکیه بر تجارب و درک شهودی به نوعی به جهانی هولوگرافیکی معتقد بودند. آنها نیز مانند پردازندگان ایده جهان هولوگرافیکی به این عالم و هر آن چه در آن است، تنها به عنوان سایه ها، توهم و تصویر شبح گونه ای از واقعیتی دور از دسترس می نگرند. البته در این زمینه با توجه به تقدم زمانی افلاطون و تأثیرپذیری عرفای اشراقی از جمله شیخ شبستری از فلسفه افلاطونی، ایده مثل افلاطونی بی تأثیر نبوده است. (۱)
پی نوشت ها :
۱ – البته باید دانست که اکنون فرضیه جهان هولوگرافیک فراتر رفته و به نظریه ای کامل تر تبدیل شده است که آن را نظریه Ads/CFT در فیزیک نامند، باید تأکید کرد همه آنچه که نظریه هولوگرافیک بیان می کند، فیزیکی است و صحبت های یاد شده در فلسفه آن می گنجد و نه خود نظریه – دانشمند.

*منبع: ازکتاب پویش علمی درقرآن حکیم “جلدسوم” تالیف اسماعیل افشارصفحه۵۵ انتشارات ابن سینا

  • اسماعیل افشار

جهان هولوگرافیک

نظرات  (۵)

  • مهندس مسافر
  • با تشکر از مطالب مفیدتون

    پیروز باشید
    سلام.مطلب جالبی بود. چقدر این رویکرد نو و خاص بود. لطفا در این زمینه مطالب دیگری هم بگذارین. تشکر
    سلام. بسیار علمی،جدید و قابل تامل بود. تشکر
  • ابراهیم زاده
  • سلام وعرض ادب.استفاده کردیم.واقعا تلفیق علم وآموزه های دینی شگفت انگیز و جالب هستند. قلمتون زرین...
    واااووو.عالی بد عالی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی