پویش ها

پویش ها

همراهان عزیز؛ ســلام! سایت "پــویــش هــا" جـهـت مــعــرفــی کـتــاب هــای جــناب آقــای "اسماعیـل افشـار" تحت عنوان "پویش علمی در قرآن حکــــیم" راه اندازی شـده اسـت تا به مـخاطـبـیـن ارجمــند، عـینکـی تازه و رویکـردی مـــتفاوت تر از آن چــه کــه تـاکـنــون از کــتـاب آسـمانـی و راهـنـمـای انـسـان هـا داشتـه اند عرضه شود.
علاقه مندان عزیز در "پویـش ها" می توانند به بخش هایی از مطالب کتاب های منتشر شده توسـط مـحـقـق دسترسی داشته و از آخـریـن دست یافته های ایشان آگاه شوند.

آخرین نظرات

تعریف نیروی آفرینش انیشتین:‌ «خداشناسی»

اسماعیل افشار | جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ق.ظ


Standard

مارلین بوکس کریدر؛

فیزیولوژیست دارای رتبه M.S.C و دکترای فلسفه از دانشگاه مریلند،‌ دانشمند فیزیولوژیست در بخش حفاظت محیط زیست ایالات متحده و توسعه مرکز تفریحات ماساچوست. استاد زیست‌شناسی در کالج نازارن شرقی، عضو انجمن زیست‌شناسان آمریکا، متخصص در سوخت و ساز و جریان خون، می‌گوید:

من هم به عنوان یک فرد معمولی و هم به عنوان فردی که دائماً با مطالعات علمی سروکار دارد، در وجود خدا ابداً شکی ندارم. مسلماً خدا وجود دارد امّا او را روش‌های آزمایشگاهی نمی‌تواند ثابت کند، تجزیه و تحلیل خدا با این روش‌ها امکان ندارد.

خدا موجودی مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار داد بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.

نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه‌ها و حقایق علمی که بعضی‌ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده‌، از غالب آن نظریه‌ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می‌شود استفاده کرد.

اگر شما وارد خانه‌تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شده در عین حال مردی را مشاهده می‌کنید که از در عقبی فرار می‌کند،‌ نمی‌توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می‌کند، یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می‌دهد.

به علاوه روش‌های علمی نمی‌توانند تمام حقایق را ثابت کنند. مثلاً علوم نمی‌توانند عشق را که یکی از عواطف مهم بشری است را تعریف یا تحلیل کنند. همچنین کسی که ذوقی نداشته باشد نمی‌تواند زیبایی موسیقی را دریابد و یا تعریفات علمی نیز نمی‌توانند این زیبایی را به او بفهمانند. ولی آیا کسی می‌تواند وجود عشق یا زیبایی موسیقی را منکر شود؟

اثبات وجود خدا نیز مثل معنویات است یعنی حوادث طبیعی که به وجود خدا دلالت می‌کند. ولی با روش‌های علمی نمی‌توان وجود یا عدم وجود خدا را بطور قطع ثابت کرد.

نخستین قسمت دلایل ما در مطالعه، عالم کون است. وقتی که می‌بینیم دنیایی با نیروی طبیعت بوجود آمده است با نظم و ترتیبی معین اداره می‌شود، متوجه می‌شویم که این دنیا باید تشکیل‌دهنده و اداره کننده داشته باشد.این نظم و ترتیب به اندازه‌ای مهم و دامنه‌دار است که می‌توانیم حرکت سیارات و حتی حرکت ماهواره‌ها را به شکل دقیق پیش‌بینی کنیم.

این دقت و نظم در بارهای الکتریکی و واکنش‌های شیمیایی کامل است و به همین جهت است که می‌توانیم بسیاری از پدیده‌های طبیعی را با معادلات ریاضی بیان کنیم.

این نظم و ترتیب در مطالعات و تجارب بشری مشاهده می‌شود و نتیجه نظم و ترتیبی است که در عالم حقیقت و معنی وجود دارد. وجود نظم و ترتیب به جای هرج و مرج دلیل بارزی است بر اینکه جریانات، تحت کنترل قوه عاقله قرار دارد.

قسمت دیگری از دلایل در عالم حیات یعنی ساختار وجود حیوانات و نباتات است. یکی از موضوعات جالب برای یک نویسنده یا عالم وظایف الاعضا «فیزیولوژیست» پیچیدگی و ابهام بزرگی است که در ساختار بدن انسان و حیوانات موجود است. آفریدن یا ساختن یک عضو کوچک بدن انسان یا حیوان از قدرت باهوش‌ترین و ماهرترین بشر خارج است. کلیه یا ریه مصنوعی اگرچه کار کلیه یا ریه را انجام می‌دهند ولی کلیه و ریه نیستند.

در مورد مغز باید گفت که این عضو، خواص و استعدادهایی شگرف و باور نکردنی دارد. دانشمندان به چند خاصیت فیزیکی و شیمیایی آن از قبیل هدایت برق و غیره پی برده‌اند. ولی اغلب خواص و وظایف آن هنوز مجهول است.

مغز مسؤول تمام حرکات عضلانی است و تمام کارهای اساسی بدن که زندگی به آنها بسته است مثل تنفس و ضربان نبض تحت کنترل مغز انجام می‌گیرد. مغز محل حافظه است که در آن هزاران صور فکری نقش بسته است. و در هنگام لزوم شخص صوری را که می‌خواهد به یاد می‌آورد.

هیچ تفسیر مادی از کارهای مغز مثل حل مسائل و مربوط کردن موضوعات به یکدیگر نمی‌توان به دست داد. همچنین هیچ یک از حالات مغز از قبیل عشق، حس شخصیت و علو همت، همگی از وظایف و شئون توده‌ی کوچکی از پروتوپلاسم است که مغز نامیده می‌شود. ولی چه کسی می‌تواند آنها را بر مبنای فیزیکی و مادی توجیه کند؟

یکی از عجایب بدن انسان، هزاران فعل و انفعال شیمیایی است که دائماً در بدن به عمل درمی‌آید که وقوع اغلب آنها در خارج از بدن ممکن نیست مثل خنثی شدن اسیدها و هضم غذا و نگاهداری بدن در بهترین شرایط ادامه حیات و تولید مواد ضد سم و ضد میکروب در نتیجه تولید مصونیت شخصی.

بدن انسان برای مقابل با میکروب‌های بیماری‌زا و سموم پادزهرهای مخصوصی تولید می‌کند که مخصوص آن میکروب و یا سم است. حتی اگر یک تجزیه دقیق شیمیایی به عمل آوریم خواهیم دید که ترکیب شیمیایی بدن شخصی با شخص دیگر متفاوت است اما این کار به دست چه کسی صورت گرفته است؟ مسلماً کار خود آدمی نیست.

قلب در تمام مدت زندگی، حرکت موزون و منظم خود را انجام می‌دهد و تغذیه اعضای بدن را به وسیله خون تأمین می‌کند واگر اعصاب آن را قطع کنند باز هم به ضربان ادامه می‌دهد. این کیفیت در حالت وقوع حوادث و تصادفات، حائز اهمیت فراوانی است و معنی این اعجاز طبیعی چیست و چگونه می‌توان این معنی را تفسیر کرد؟

عجایب خلقت در بدن انسانی و کارهایی که در آن انجام می‌یابد با معمای زندگی یعنی روح، ارتباط نزدیک دارند!

دانشمندان و فلاسفه سخت کوشیده‌اند تا این معما را حل کنند ولی هنوز موفق نشده‌اند.

بسیاری از خواص فیزیکی و فعل و انفعالات شیمیایی پروتوپلاسم زنده را ما می‌دانیم و با وجود این انفعالات پیچ در پیچ،تعریف درستی از پروتوپلاسم نمی‌توانیم به دست بدهیم.

در علوم یک فرضیه وجود دارد که ما آن را فرضیه نیروی حیات می‌نامیم. طبق این فرضیه در موازات نیروی مادی، نیروی دیگری نیز با نام نیروی حیات وجود دارد. این نیرو باعث انجام فعل و انفعالاتی در بدن حیوانات و نباتات می‌شود که بدون مداخله آن وقوع آنها امکان ندارد. و طبیعی است که این نیرو در بدن اجسام زنده باید عمل کند. ولی اولاً این فرضیه را اغلب دانشمندان قبول ندارند در ثانی وجود یک نیرو به نام نیروی حیات، مسأله را حل نمی‌کند چون اگر ما وجود نیروی حیات را قبول کنیم باز نمی‌توانیم معنی روح را بفهمیم و علت حوادثی را که روی نقشه منظم و حکمت عالیه در بدن انسان یا حیوان صورت می‌گیرد را کشف کنیم.

چه نیرویی باعث می‌شود که یک سلول کوچک در رحم مادر نمو کرده، جنین شود و بعد حیوان بزرگی با بافت‌های بزرگ و کوچک و اعضای گوناگون را به وجود بیاورد؟

ما نباید هر چیزی را که کیفیت وقوع آن را نمی‌دانیم همچون بشرهای اولیه به خدا نسبت دهیم و مثلاً بگوییم رعد و برق نتیجه خشم خداوندان است بلکه ما باید با ملاحظه نظم و ترتیب و حکمت بالغه و مشیت عالیه‌ای که در طرح جهان وجود دارد به نظم جهان پی ببریم.

حال به قسمت دیگر عالم یعنی کیفیت پیدایش آن توجه کنیم. در این توجه ما شواهد زیاد دیگری از وجود یک نیروی خلاق دیگری که مافوق این جهان است ملاحظه خواهیم کرد.

سابقاً چنین تصور می‌شد که اولین ماده جامد از فعل و انفعال گازهای گرم و پیچان بوجود آمده است و بدین طرز که نخست گازهای مزبور حجم بزرگی انبساط یافته سپس به صورت پراکنده‌ای درآمده و صفوف منظم اجرام سماوی را تشکیل داده است و از آن پس، حیات نیز به همین ترتیب پدید آمده است.

ولی از زمان پاستور به بعد این اصل مسلم علمی به وجود آمده است که هیچ جسم زنده‌ای خودبه‌خود یا از یک جسم بی‌جان بوجود نمی‌آید. پس ما می‌بینیم که بین فرضیه پیشین و کشف پاستور، تناقض کامل وجود دارد.

علاوه بر این، آزمایشگاه‌های مجهز ما با وجود اینکه توانسته‌اند چندین ترکیب از پروتوپلاسم به دست آورند،‌ به ساخت جسم زنده موفق نشده‌اند. اگر ما احتمال اجتماع اوضاع احوال و وسایلی را که می‌توانند در صورت وقوع جسم زنده‌ای را تولید کند حساب کنیم، خواهیم دید که مقدار این احتمال از صفر تجاوز نمی‌کند.

اگر بر فرض محال موفق به ساختن یک جسم زنده شویم باز هم مبدأ نیروی برق و حرارت و عوامل شیمیایی که ما آن را برای تولید جسم زنده استفاده کرده‌ایم برای ما مجهول خواهد ماند و ما نخواهیم دانست که این نیروها از چه طریق باعث حس و حرکت این موجودات جدید است. همچنان که طرز عمل این نیروها را در بدن انسان و حیوان نمی‌دانیم.

اگر خلقت را با فرضیه‌ای که گذشت قبول کنیم با اشکالات دیگر مواجه خواهیم شد مثلاً اگر زندگی از یک سلول ساده که از پروتوپلاسم تشکیل یافته بوجود می‌آید پس نیروی خاصی لازم است که از یک ماده‌ی ساده، این همه ترکیبات مختلف و اندام‌های زنده موجودات کره ارض به وجود آمده باشند. ولی با تجربه‌های مکرر ثابت شده است که، با نیروهای فیزیکی و شیمیایی که علم در اختیار دارد نمی‌توان از یک ماده پروتوپلاسمی حیوانی بوجود آورد. و آنچه ما را از طرز عمل عوامل فیزیکی و شیمیایی در تولید حیوانات می‌دانیم برای بوجود آمدن یک موجود زنده کافی نیست.

در مرحله اول علم ژنتیک، معدودی از دگرگونی‌ها در ژن‌ را نشان می‌دهد و ثابت شده این تغییرات نمی‌توانند هرگز جوابگوی پیدایش تغییرات بزرگی در ساختار جانور باشند.

در مرحله دوّم قانون بقای اصلح، نشان داده که برخی از تغییرات صورت می‌‌گیرد ولی به هیچ وجه نمی‌تواند چگونگی وجود این همه انواع مختلف را بیان کند. از طرفی قانون آنتروپی می‌گوید که نیروی قابل استفاده هر جسم،‌ هر روز کمتر می‌شود، پس چگونه یک تکه کوچک از یک ماده پروتوپلاسمی می‌تواند یک جانور بزرگ را بوجود آورد. بدین طریق میان قانون طبیعی انتروپی و نمو سلول، تضاد وجود دارد و مسلماً در وضع فعلی علوم، هیچکس نمی‌تواند کیفیت خلقت را دریابد یا بیان کند. ولی مشاهدات علمی و تجربیات آزمایشگاهی دلایلی به دست ما می‌دهد که احتمال خلقت حیوان را از ماده و نیروهای غیرمادی، غیرقابل قبول می‌نماید و باید قائل به این شد که در ایجاد اجسام زنده، نیروی ماورای نیروهای مادی، دست داشته است.

آلبرت اینشتین که وجود یک خالق را قبول داشته به آن چنین اشاره می‌کند:

« قدرت تعقلی متعالی و محدودیت‌ناپذیر که در جهان غیرقابل فهم و تجلی می‌کند».

چنانکه در اول مطالب متذکر شدیم من اسم این نیرو را خدا گذاشته‌ام. من در این دنیا ماده و نیروی ازلی نمی‌بینم و آفرینش جهان را نتیجه تصادف نمی‌دانم.

به نظر من در آفرینش جهان، هیچ عامل مجهول و حتی مرموزی وجود ندارد. من در آفرینش جهان، مشیّت پروردگار قادر متعال را می‌بینم و بس و عقیده من شاید غیرمنطقی باشد. آیا بشری که هوش و استعدادش محدود است می‌تواند بگوید که فلان موضوع با عقل و حق فرق می‌کند و فلان موضوع دیگر نمی‌کند؟

در هر صورت من عقیده خود را ابراز نمودم و همیشه در این عقیده ثابت خواهم بود… .

*منبع: کتاب پویش علمی درقرآن حکیم “جلددوم” تالیف اسماعیل افشار صفحه ۱۵ انتشارات ابن سینا

  • اسماعیل افشار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی